مشاوره فردی

مشاوره فردی (روان درمانی اختلالات روان شناختی…)

مشاوره کودک و نوجوان

مشاوره کودک و نوجوان (بازی درمانی، قصه درمانی،استعدادیابی ، سنجش هوش، پرورش خلاقیت، حل مشکلات خلقی و رفتاری کودکان..)

مشاوره خانواده

مشاوره خانواده (حل اختلافات زناشویی، مشکلات رابطه زناشویی، درمان تعارضات با خانواده همسر…)

مشاوره پیش از ازدواج

مشاوره پیش از ازدواج ( همسان گزینی، آموزش مهارت های شناخت همسر،آزمون های شخصیت و…)

مشاوره تحصیلی

مشاوره تحصیلی (برنامه ریزی درسی، استرس کنکور، شیوه تقویت حافظه و…)

مشاوره شغلی و سازمانی

مشاوره شغلی و سازمانی (درمان استرس و فرسودگی شغلی، استعدادیابی با توجه به شخصیت ، تعارضات همکاران…)

کارگاه های آموزشی

برگزاری کارگاه های آموزشی برای عموم

معرفی مرکز مشاوره و روانشناسی مهروان

مصاحبه خانم دکتر سحر اشرفی – طرحواره درمانی

آخرین مطالب سایت

مرکز روانشناسی مهروان

دکتر سحر اشرفی،مرکز مشاوره و روانشناسی مهروان

خدا را شاکریم که بر ما منت نهاد تا بتوانیم با انتخاب بهترین ها در خدمت شما عزیزان باشیم. بر این باوریم که با کمک درمانگران متعهد و متخصص مرکز مشاوره مهروان و نظارت علمی و فنی که بر روند درمان مراجعین وجود دارد گامی مهم در راستای سطح سلامت جامعه برمیداریم.

امید است خداوند و کائنات رحمت خود را بر ما جاری نمایند.

کودک و نوجوان

یک خطای تربیتی آن است که
از زیاد حرف زدن برای کودک خودداری کنید
اصول تربیت بر پایه توجه و بی توجه ای، مرکز مشاوره و روانشناسی مهروان

نکته های زندگی

منظور از بازی درمانی چیست؟

آیا احساسهای خود را می شناسید؟

نشانه های عشق کارآمد و عاشق واقعی

گالری تصاویر مرکز مشاوره و روانشناسی مهروان

طرحواره_چیست؟

یک تلهٔ زندگی، الگویی است که از کودکی آغاز و تأثیرات آن در تمام طول زندگی منعکس می‌شود. آنچه که خانواده‌های ما با ما در کودکی انجام می‌دهند، آغازگر این الگوست.
شاید رها شدیم، مورد انتقاد واقع شدیم، مورد حمایت و مراقبت بیش از اندازه قرار گرفتیم، مورد تجاوز واقع شدیم، طرد شده و یا محروم شدیم.
به هر حال به طریقی آسیب دیدیم. سرانجام، آن تلهٔ زندگی به بخشی از ما تبدیل می‌شود.

مدتی پس از اینکه خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم را ترک می‌کنیم، به خلق موقعیت‌هایی ادامه می‌دهیم که در آن‌ها عموماً محیطی را می‌سازیم که پیش از این در آنجا از رسیدن به تمام آنچه که می‌خواستیم، ناکام مانده‌ایم.

این تله‌های زندگی هستند که مشخص می‌کنند ما چطور فکر کنیم، احساس کنیم، عمل کنیم و آن‌ها را به دیگران نیز منتقل کنیم.

آن‌ها موجب بروز احساسات قدرتمندی همچون خشم، ناراحتی و اضطراب می‌شوند.
حتی زمانی که «ظاهرا» همه چیز داریم (موقعیت اجتماعی، یک ازدواج ایده‌آل، احترام افرادی که با ما صمیمی هستند، موفقیت شغلی)، اغلب طعم شیرین زندگی را نمی‌چشیم و یا نسبت به موفقیت‌هایمان باور نداریم

مطالب آموزشی

پنج تله شایع در همسران انتقادگر

👈نقص/ شرم

▪  هیجان‌های اصلی: شرمساری و ترس

▪  نگرش: من آدم حقیر، بی‌ارزش و اضافی هستم که لیاقت هیچ‌گونه احترامی ندارم. چنانچه همسرم به شخصیت اصلی من پی ببرد، مرا دوست نخواهد داشت.

▪  رفتار نسبت به همسر: انتقادگری، برتری‌طلبی، کمال‌گرایی (یا ترکیبی از این رفتارها).

👈استحقاق

▪  هیجان اصلی: خشم

▪  نگرش: از دیگران یک سر و گردن بالاترم و دیگران باید با من به‌گونه‌ای خاص رفتار کنند.

▪  رفتار نسبت به همسر: کنترل‌گری، خودخواهی و دست‌انداختن همسر.

👈بی‌اعتمادی / بدرفتاری

▪  هیجان اصلی: ترس و اضطراب

▪  نگرش: نباید به مردم اعتماد کنم.

▪  رفتار نسبت به همسر: بدرفتاری با همسر برای کنترل‌گری و حمایت از خود در برابر صدمات احتمالی.

👈رهاشدگی

▪  هیجان‌های اصلی: اضطراب، غمگینی، افسردگی و خشم

▪  نگرش: می‌ترسم افراد مهم زندگی‌ام ترکم کنند، پیش‌بینی‌ناپذیر رفتار کنند یا مریض شوند و بمیرند.

▪  رفتار نسبت به همسر: وابستگی شدید، حسادت و تملک‌گرایی، انتقادگری زیاد، کناره‌گیری، بی‌اعتنایی ظاهری و کنترل‌گری.

👈محرومیت هیجانی

▪  هیجان‌های اصلی: تنهایی، ترش‌رویی، ناامیدی و افسردگی

▪  نگرش: دیگران نمی‌توانند نیازهای مرا برآورده کنند. همسرم باید تمام نیازهای مرا برآورده کند.

▪  رفتار نسبت به همسر: خشم و پرتوقعی.

دام های زندگی

تله های زندگی الگوهای شخصیتی است که از دوران کودکی آغاز می شوند و در تمام طول عمردر زندگی طنین انداز است. آغاز شکل گیری این تله ها به زمانی برمی گردد که بلاهایی در دوران کودکی از طرف اعضای خانواده یا دیگران بر سرما آمده است.

اگرما طرد شدیم، سرزنش شدیم، از ما بیش از اندازه مراقبت شده است، مورد سو استفاده قرار گرفته ایم، یا محرومیت کشیده ایم، به گونه ای صدمه خورده ایم و درنهایت دام های زندگی بخش اساسی از زندگی ما شده است.

دامهای زندگی به طور ناخود آگاه باعث می شوند که در بزرگسالی وقتی حتی خانه را ترک می کنیم و وارد رابطه می شویم و یا حتی در ارتباط با مردم جامعه و یا محیط شغلی، به دنبال خلق شرایطی باشیم که همانگونه که در دوران کودکی مورد بد رفتاری قرار گرفتیم، دوباره با ما بد رفتاری شود. ما به طور ناخودآگاه تجربه های تلخ و زخمها را برای خود باز آفرینی می کنیم. یعنی کاری می کنیم که دوباره نادیده گرفته شویم، تحقیر شویم از ما سوء استفاده شود و یا سرزنش شویم که همه این ها باعث می شود که هرگز نتوانیم در زندگی به خواسته هایمان دست یابیم.

دام های زندگی نحوه تفکر، احساس و رفتار ما را نسبت به خودمان و دیگران شکل می دهد. این دامها هیجانات قوی مانند خشم، ناراحتی، و اضطراب را مورد هدف قرار می دهد. حتی زمانی که ما به طور آشکارا همه چیزهایی را که می خواهیم داریم مثل یک ازدواج خوب، موقعیت اجتماعی، احترام، شغل موفق، این تله ها نمی گذارند که لذت آنچه را داریم درک کنیم و بپذیریم و باور کنیم که ما هم کاری کرده ایم و مستحق خوشبختی هستیم.

در ادامه بحث در پست های آینده به تفضیل به دام های اساسی که به دلیل زخمهای کودکی در روح و جان ما شکل می گیرند وتمام عمر ما را رها نمی کند پرداخته ، علت بروز آنها و راهکارهایی برای رهایی از شر آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

باورهایتان را تغییر دهید

شاید تا به حال به این موضوع فکر کرده باشید که علت این همه تفاوت به لحاظ نحوه زندگی در مردم چیست؟ چرا عده ای زندگی فقیرانه ای دارند و عده ای دیگر از امکانات بیشتری بهره مند هستند و به اصطلاح عقل معاش دارند؟ چرا عده ای مصمم ،در تلاش و کوشش هستند و آنچه را که می خواهند بدست می آورند و عده ای دیگر تسلیم به ظاهر سرنوشت شده اند؟ چرا عده ای خود را دارای توانایی و استعداد می دانند و برای انجام کارهایشان اراده ای قوی از خودشان نشان می دهند و عده ای دیگر خود را فاقد هرگونه توانایی و استعداد و انگیزه در زندگی می دانند؟!! علت این همه تفاوت در کجاست؟

درمیان ما چیزی که باعث این همه تفاوت بزرگ می باشد فقط یک تفاوت کوچک است وآن تفاوت در داشتن باورها و نگرش های ما در زندگی است. باور اینکه شما در زندگی یک محکوم و اسیر به ظاهر در سرنوشت هستید و یا فردی آزاد و دارای عقل و اختیار!

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چگونه می توانند یک فیل بسیار بزرگ را با یک طناب کوچک ببندند؟اجازه دهید علتش را با علم روانشناسی پاسخ دهم. ریشه این عدم توانایی را درماندگی آموخته شده می نامند. درواقع فیل فاقد توانایی برای رهایی از طناب نیست ولی از کودکی آن را با یک طناب ضخیم می بندند و تلاش های بچه فیل برای رهایی اثربخش نخواهد بود و کم کم بچه فیل ،دیگر برای رهایی تلاش نخواهد کرد. فیل به این باور رسیده است که نمی تواند خود را از آن طناب رها کند!

شاید هر کدام از ما، با نوعی باور و فکر بسته شده ایم که مانع حرکت ما به سوی موفقیت است.باورهای ما نگرش هایی منحصر به فرد هستند که از دوران کودکی و همچنین بواسطه تجربه های بدست آمده در زندگی باعث رشد و بالندگی ما خواهند شد و یا باعث ویرانگی و شکستمان باورهایی که در ضمیر ناخودآگاه ما قرار دارند و اکثرا اطلاعی از آن نداریم کیفیت زندگی کنونی ما را تعیین می کنند و به قول روانشناس معروف کارل گوستاو یونگ تا زمانی که ناخودآگاه خود را آگاه نکنید،زندگی شما را هدایت خواهد کرد و شما نام آنرا سرنوشت خواهید گذشت.

اینکه که هستید و چه می توانید انجام دهید،در انجام کاری موفق شوید،فردی شاد و با انگیزه باشید و چیزهایی را که دوست دارید بدست بیاورید و یا بالعکس همگی به باورهای شما بستگی دارد. باورهای شما الگوهای فکری و رفتاری و احساسی شما را می سازد و تعیین کننده نگرش شما نسبت به خودتان و دنیای پیرامونتان خواهد بود. پس خود را فردی توانا، با کفایت و صاحب اراده کافى براى مدیریت زندگى خود بدانید.

درونگرایی و برون گرایی در زوجین

ﺗﻔﺎوت ھﺎی ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﻣﯿﺎن ھﻤﺴﺮان ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ در راﺑﻄﻪ آﻧﮫﺎ اﯾﺠﺎد ﮐﻨﺪ، از ﺟﻤﻠﻪ ﺗﻔﺎوت از ﻟﺤﺎظ دروﻧﮕﺮاﯾﯽ و ﺑﺮوﻧﮕﺮاﯾﯽ، ﺑﺮای ﻣﺜﺎل ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ رواﺑﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﭘﺮھﯿﺎھﻮ و ﭘﺮﺷﻮری دارد، ھﻤﺴﺮی را اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮاھﺎن زﻧﺪﮔﯽ آرام ﺗﺮ و ﺑﯽ ﺳﺮوﺻﺪاﺗﺮی اﺳﺖ. ازدواج این دو که از این لحاظ هیچ وجه تشابهی با هم ندارند بی مشکل نیست.ھﻤﻪ ﻣﺎ وﯾﮋﮔﯽ ھﺎی ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ای دارﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ راﺣﺘﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ و ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ اﮔﺮ ﻧﺘﻮاﻧﯿﻢ ﺑﺎ ھﻢ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮد و ﺗﻨﺶ ھﺎی ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪی را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺧﻮاھﯿﻢ ﮐﺮد.

‎ھﻤﻪ اﻧﺴﺎن ھﺎ ﻣﻌﯿﺎرھﺎی ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎھﯽ ﺑﺮای اﻧﺘﺨﺎب ھﻤﺴﺮ دارﻧﺪ ﻣﺜﻼ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ طﻮر ﻏﯿﺮارادی ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ھﻤﺴﺮی ھﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﺎھﺖ زﯾﺎدی ﺑﻪ واﻟﺪ ﻣﺤﺒﻮﺑﺸﺎن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. اﻟﺒﺘﻪ ﻋﮑﺲ اﯾﻦ اﺗﻔﺎق ﻧﯿﺰ رخ ﻣﯽ دھﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻓﺮدی از ھﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ واﻟﺪش ﺷﺒﺎھﺖ دارد، ﮔﺮﯾﺰان ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻌﻀﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﮐﺴﯽ ھﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ وﯾﮋﮔﯽ ھﺎی او را در وﺟﻮد ﺧﻮد ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ و درواﻗﻊ ﺑﺎ ﯾﺎﻓﺘﻦ اﯾﻦ آدم، ﻧﯿﻤﻪ ﮔﻤﺸﺪه ﯾﺎ ﺳﺮﮐﻮب ﺷﺪه ﺧﻮدﺷﺎن را ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ.ﻣﺜﻼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ اﺻﻼ ﻗﺪرت ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ و رھﺒﺮی ﻧﺪارد، ھﻤﺴﺮی را اﻧﺘﺨﺎب ﻣﯽ کند که مدیر مدبری است.

‎در ﻣﻮرد ازدواج ﯾﮏ ﻓﺮد ﺑﺮوﻧﮕﺮا و دروﻧﮕﺮا ﻧﯿﺰ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮاﺳﺖ ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎھﯽ ﺑﺎﻋﺚ ازدواج ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺮای روﺷﻦ ﺗﺮ ﺷﺪن ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ از ﺑﺮوﻧﮕﺮاﯾﯽ و دروﻧﮕﺮاﯾﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ:

‎ﺑﺮوﻧﮕﺮاھﺎ : ‎ﺑﺮوﻧﮕﺮاھﺎ اﻧﺮژی ﺧﻮد را از ﺑﺮﺧﻮردھﺎ و رواﺑﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ و ﺣﻀﻮر در ﺟﻤﻊ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽ آورﻧﺪ و ﻋﻼﻗﻪ زﯾﺎدی ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ھﺎی دﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ دارﻧﺪ. ﻣﺠﻠﺲ ﮔﺮداﻧﯽ ، ﺷﻮخ طﺒﻌﯽ و ﺑﺬﻟﻪ ﮔﻮﯾﯽ از ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﺑﺎرز اﯾﻦ اﻓﺮاد اﺳﺖ.

‎دروﻧﮕﺮاھﺎ : ‎ﮔﺎھﯽ ﺗﺼﻮر ﻣﯽ ﺷﻮد دروﻧﮕﺮاھﺎ ﻋﻼﻗﻪ ای ﺑﻪ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ دﯾﮕﺮان ﻧﺪارﻧﺪ، اﻣﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ زﯾﺮا ﺑﺮای رﻓﻊ ﺧﺴﺘﮕﯽ، ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن دوﺑﺎره اﻧﺮژی ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ و رواﻧﯽ و ﺷﺎداﺑﯽ ﺷﺎن ﻧﯿﺎز دارﻧﺪ زﻣﺎﻧﯽ را ﺑﻪ ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص دھﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ اﺻﻄﻼح ﺑﺎ ﺧﻮد ﺧﻠﻮت ﮐﻨﻨﺪ. اﻧﺴﺎن ھﺎی دروﻧﮕﺮا از دﯾﺪ دﯾﮕﺮ اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ و ﺣﺘﯽ ﮔﺎھﯽ ﻣﻐﺮور ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ آﯾﻨﺪ، اﻣﺎ ﻟﺰوﻣﺎ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ و ﻣﻐﺮور ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮔﺮﭼﻪ ﺷﺎﯾﺪ درک اﯾﻦ رﻓﺘﺎرھﺎ ﺑﺮای دﯾﮕﺮان ﮐﻤﯽ دﺷﻮار ﺑﺎﺷﺪ.

آیا واقعا انتقاد سازنده وجود دارد؟

طرحواره درمانگران اعتقاد چندانی به انتقاد سازنده ندارند.

آنها بر این باورند که انتقاد در رابطه باعث میشود ویژگی هایی مثل احترام ، صمیمیت و ارزشمندی از بین برود.

وجود طرحواره های ناسازگار اولیه باعث میشود ارتباط از حالت هشیارانه و آگاهانه خارج شود و به سمت ارتباط در حالت خواب و بیداری رهنمون شود.

زمانی که ارتباط از حالت هشیارانه و آگاهانه خارج می شود ، کنترل توجه به دست باورها ، خاطرات، احساسهای بدنی و احساسهای عاطفی می افتد و توجه سرگردان میشود.

در این حالت به جای اینکه رفتار همسرمان را ارزیابی کنیم از شخصیت او ایراد می گیریم، مشکلات را به او نسبت می دهیم و از نقش خودمان در تداوم مشکلات غافل می شویم. در شرایطی چنین استرس زا، همکاری، مصالحه و سازش را از کف می دهیم و بردباری و صبر جای خود را به بی قراری ، بی صبری و تندخویی می دهد.

طرحواره ی محرومیت هیجانی چیست؟

افرادی که دارای طرحواره ی محرومیت هیجانی هستند این باور را در ذهن خود دارند که از نظر هیجانی با محرومیت مواجه شده اند و به قدر کافی محبّت، صمیمیت و توجّه دریافت نکرده اند.

همچنین ممکن است احساس کنند که هیچ کس نیست آن ها را راهنمایی کند، کسی آن ها را درک نمی کند و تنها هستند. 

 افرادی که این طرحواره در ذهنشان نقش بسته است، رفتارهای خاصی انجام می دهند مانند:

عدم ابراز تمایل به محبّت

عدم درخواست از افراد مهّم زندگی برای رفع نیازهای هیجانی شان

 سؤال کردن از دیگران و کمتر راجع به خود حرف زدن

 انجام رفتارهایی برخلاف احساس زیربنایی

عدم بیان احساسات

و سایر رفتارهایی که منجر به محرومیت آن ها شده و باعث می شود نیازهای هیجانی شان ارضاء نشود.

از آن جایی که این افراد، انتظار حمایت هیجانی ندارند و چنین چیزی را درخواست نمی کنند، بالطبع آن را دریافت نمی کنند.

مرکز مشاوره و روانشناسی مهروان

تحولات رو به افزایش جامعه در اثر حرکت سریع به سمت زندگی ماشینی، منجر به رخدادهایی می‌شود که انسان امروزی به تنهایی قادر به حل یا کشف آن نیست و برای همنواسازی با شرایط جدید، استفاده از مشاور ضرورت انکار ناپذیر جامعه مدرن است.

جلسات درمانی و دوره های کارگاهی هیپنوتیزم

کوچینگ چیست ؟

طرح‌واره درمانی یعنی چه؟

گام های اساسی برای استقلال کودک :

چه زمانی ما نیاز به یک تغییر داریم؟

چگونه کاری کنیم که کودک در زمان بازی کردن، بیشترین بهره را ببرد؟

 

بازی کردن مهمتر از اسباب بازی است: دقت کنید اهمیت زمانی که کودک صرف بازی می کند و میزان لذتی که از بازی کردن می برد، صرفا وابسته به نوع و تعداد اسباب بازیهایش نیست: بازی کردن یک فعالیت مفرح و شاد است که شامل افراد، اشیا و حرکات است. هر کاری، از پرتاب کردن حبابهای کف صابون به طرف همدیگر تا آب پاشی در حمام یا استخر و یا حتی تعقیب کردن همدیگر و دویدن دنبال هم در اتاق، می تواند یک بازی خوب محسوب شود. اگر کودک دوازده ماهه ای را ببینید که سرگرم بازی با یک جعبه مقوایی است، خواهید فهمید که عوامل موثر در بازی کودکان، چقدر وسیع و متنوع هستند.

شما هم با او بازی کنید: روی زمین بنشینید و با کودک بازی کنید؛ شما بهترین اسباب بازی کودک خود هستید! و اگر کودک بتواند با شما بازی کند، لذت و شادی بیشتری برای او به همراه خواهد داشت. هنگام بازی کردن با کودک خود صحبت کنید تا توانایی تکلم او را نیز افزایش دهید.

زمانی او را به بازی دعوت کنید که شاد و سرحال باشد: کودک بیمار، خسته یا گرسنه ممکن است حوصله بازی کردن نداشته باشد.

وقتی که کودک شما به اندازه کافی بازی کرد، بازی را متوقف کنید: آستانه تحریک برای هر کودک، متفاوت است. هنگامی که به نظرتان می رسد کودک شما خسته و بی حوصله شده است، بازی را تمام کنید.

برای کودک امکان بازی به تنهایی و همچنین با دیگران را فراهم کنید: هر دو نوع بازی (تنها یا با دیگران) برای کودک مفید است.

اجازه دهید که کودک، خودش نوع بازی یا فعالیت را انتخاب کرده و آن را هدایت کند: شما می توانید بازیها، چیزها یا گزینه های جدید را در اختیار او قرار دهید، اما کودک شما باید خودش و مطابق میلش انتخاب کند. بعلاوه، بازی برای تفریح است و اگر کودک شما تنها در یک کار مهارت داشته باشد، همان تفریح کردن و خوش گذراندن است

همان طور که دوست داری ...

بالاخره همه یک روزی می میرنـد و صد سال که بگذرد دیگر هیـچ کس درباره این که دیگران که بودنـد و چطور مردنـد سوال نمی کنـد پس بهتـر است همان طور که دلت می خواهـد زندگی کنی و همان طور که دوست داری بمیری

بهانه را رهاکنید؛

اگر دوست دارید زندگی رویایی

خود را خلق کنید, پس تصمیم دارید صد در صد مسئولیت زندگی خویش را نیز بر عهده بگیرید.
تنها چیزی که مهم است این است که از این
لحظه به بعد شما انتخاب کنید.

در مقابل هر اتفاق بدی ...

در مقابل هر اتفاق بدی در زندگی سه گزینه دارید :

بگذارید شما را محدود کند
بگذارید شما را نابود کند
و یا اجازه دهید شما را قویتر کند
انتخاب باشماست…